شهدا و ایثارگران راوند

نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره به فراموشی سپرده شوند. امام خمینی(ره)

شهدا و ایثارگران راوند

نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره به فراموشی سپرده شوند. امام خمینی(ره)

شهید سیدحسن چاوشی ونی

شهید سیدحسن چاوشی ونی

نام پدر: سیدمحمد        نام مادر: کبری

تاریخ ولادت: 1348/09/05

شماره شناسنامه 818

چهارمین فرزند خانواده از ده فرزند

میزان تحصیلات: دانشآموز سال سوم راهنمایی

محل تحصیل: مدرسه شهید باهنر کاشان

محل سکونت: کاشان و پیش از آن مدت هفت سال در راوند کوچه شهید حسین انباری

یگان اعزامی: بسیج؛ پایگاه شهید رجایی کاشان

مدت حضور در جبهه: سه ماه و یازده روز

حضور در سیستان و بلوچستان جبهه ایرانشهر: سه ماه

تاریخ جانبازی: اسفند سال 1362 - مدت 5 روز در بیمارستان تبریز و 28 روز در بیمارستان یافتآباد تهران بستری شد.

منطقه عملیاتی: عملیات خیبر، جزیره مجنون

تاریخ شهادت: 1363/01/11

سن هنگام شهادت: 14 سال

نحوه شهادت: بر اثر ترکش خمپاره بر نخاع و در نتیجه عفونت شدید طی چند روز و شهادت در بیمارستان

محل دفن: گلزار شهدای دارالسلام کاشان

گوشهای از زندگینامه شهید سیدحسن چاوشی

  از زبان پدر شهید؛ اینجانب پدر شهید بزرگوار سیدحسن چاوشی ونی هستم، خداوند بزرگ ده فرزند به ما هدیه داد که در این میان سید حسن فرزند چهارم خانواده بود. ایشان تا کلاس نهم درس خواند و هنوز درسش را تمام نکرده بود که عازم جبهههای حق علیه باطل گردید.

نقل خاطره‌‌ای از زبان پدر: سید حسن و برادرش را در کودکی به اصفهان بردم و آنجا آنها خواستند لباس بخرند، سیدحسن با آن سن بسیار کمش به من گفت: «پدرجان! پیراهنی برایم بخر که رویش نوشته باشد مجاهد». از اتفاق یک ژاکت خریدیم که رویش نوشته بود "مجاهد". از بین پنج فرزند پسرم دو فرزندم به جبهه رفتند و یکی از آنها شهید و دیگری موجی شد.

سیدحسن همراه برادرش ابتدا مدت سه ماه در سیستان و بلوچستان خدمت کردند و سپس از طرف پایگاه شهید رجایی کاشان عازم دارخوین** شدند. ایشان به مدت سه ماه و یازده روز داوطلبانه در جبههها خدمت کرد و سرانجام در عملیات خیبر به مقام رفیع شهادت نائل گردید.

فعالیت اجتماعی و ورزشی: سید حسن در دوران نوجوانی تمام وقت در مساجد به سر میبرد و عضو فعال کتابخانه محل در مسجد فاطمیه واقع در میدانگاه آقا بود. همچنین وارد فعالیت ورزشی به ویژه رشته کشتی شد، ایشان علاقه زیادی به ورزش کشتی داشت و توانست در این رشته مقام‌‌هایی را نیز کسب کند، مدال افتخار وی هم اکنون در موزه مدرسه راهنمایی شهید دکتر باهنر به عنوان یادبود شهید نگهداری میشود. او بسیار پسر مهربان و دلسوز، اهل بسیج و جهاد، و مطیع امر امام بود؛ با عشق به ولایت و رهبری شناسنامه خود را دستکاری کرد و به سمت جبهه شتافت و گفت: اکنون جای ماندن نیست.

شهید سیدحسن چاوشی ونی مدت 8 روز در جبهه حق علیه باطل علیه دشمن بعثی دلاورانه جنگید و در اسفند سال 1362 در عملیات خیبر در جزیره مجنون مجروح شد و از آنجا به بیمارستان تبریز منتقل شد و مدت 5 روز در بیمارستان بستری بود و بعد از 5 روز به تهران منتقل شد و در بیمارستان یافتآباد تهران بستری شد؛ بعد از مدت 28 روز بستری در بیمارستان در تاریخ 11 فروردین 1363 بر اثر عفونت شدید نخاع به درجه رفیع شهادت نائل گشت.

مدت فعالیت در بسیج: او قبل از رفتن به جبهه به مدت یکسال در پایگاه شهید رجایی خیابان امام خمینی کاشان مشغول فعالیت بود وسپس مدت 3 ماه در جبهه ایرانشهر(سیستان و بلوچستان) مشغول فعالیت بود.

وصیّت نامۀ شهید سیّد حسن چاوشی

بسم ربّ الشّهداء

«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ أَمْواتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ »(ال عمران/169)‏

بنام خدا و با سلام و درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و با سلام و درود به رزمندگانی که از جان و مالشان گذشته و برای پیکار با کفر جهانی ندای «هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنِی» حسین زمان را لبّیک گفتند و به جبهه روی آوردند و درود بر شهیدانی که در راه حق و حقیقت جانشان را فدا کردند تا اسلام زنده بماند.

خداوندا ! خودت میدانی که هدف من جز تو و آزادی میهنم نیست ؛ برای اینکه با دشمن متجاوز پیکار کنم به جبهه روی آوردم تا به او بفهمانم که ما نوجوانان 14 ساله هم می توانیم با دشمن مقابله کنیم و آنها را عقب برانیم و نیز به ابرقدرتها بفهمانیم که ما تا آخرین قطرۀ خونمان ، اماممان را پشتیبانی و از کشور و اسلاممان دفاع خواهیم کرد.

پروردگارا ! ای کاش جان ناقابل من فدای امام زمان(عج) ونائب برحقّش و روحانیت اصیل این مملکت می شد و نیز دوست دارم صدها جان داشتم ، کشته می شدم و هر بار زنده می شدم تا از امامم دفاع کنم ، تا از این راه می توانستم به کشورم و امامم کمک کنم.

ای خدا ! خودم می دانم که لیاقت آن را ندارم که به دیدار تو نائل آیم ولی باز هم ناامید نمی شوم ؛ می دانم که تو توبه پذیری و توبۀ بندگان ضعیف را پذیرا می شوی و انشاءالله بحول و قوّۀ خودت ، توبۀ این بندۀ حقیرت را می پذیری و تمام گناهان ما را می بخشی .

ای ملّت ایران ! ‌من کوچکتراز آنم که برای شما وصیّتی داشته باشم ، ولی من تنها خواهشی که به شما دارم اینست که هیچگاه از این ماه تابان جماران دست برندارید. من از این ناراحتم که نتوانستم حتّی یک لحظه این جوش وخروش قلبم راخاموش کنم چونکه حتّی برای یکدفعه هم که شده روی این امام را ندیدم و دوست داشتم حتّی برای یکدفعه هم که شده روی امام را ببینم ولی حیف که فرصت آنرا ندارم.

توصیه ام به پدر و مادرم این است : اول اینکه ازآنها خیلی ممنونم که اجازه دادند تا فرزندشان برای مقابله با کفر به جبهه روی آورد و خیلی متشکّرم که خیلی برایم زحمت کشیدند و متحمّل مشکلات زیادی شدند تا مرا بزرگ کردند. بهر حال امیدوارم حلالم کنید و از شما می خواهم مثل مردم کوفه نباشید که امام حسین (علیه السّلام) را تنها گذاشتند ، حتّی اگر به قیمت جانتان تمام شود.

و وصیّت دیگرم به خواهرانم است که زینب وار باشید و در حفظ حجابتان کوشا باشید که حضرت فاطمه (علیها سلام) می فرماید:« ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است.»

وصیّت دیگرم به همشاگردیان و در واقع هم سنگرانم میباشد که آنها بزرگترین سنگرشان که همان مدرسه است و کلاس درس ، حفظ کنند و آن را به چیز دیگری نفروشند که الان و در حال حاضر مملکت ما به شما نوجوانان نیازمند می باشد و آخرین توصیه ام به معلّمان و دبیران هست ، البتّه من کوچکتر از آن هستم که بتوانم به دبیران و استادانم و آنهایی که مرا بزرگ کرده اند وصیّت کنم ولی کوچکترین وصیت و خواهشی که با آنان دارم این است که در انجام این فرضیۀ الهی که راه و رسم پیامبران بوده کوشا باشند که معلّم ، جانشین خداست واحترام معلّم بر همه کس واجب . مهمترین وظیفه همان تعلیم دادن کودکان معصوم جامعه می باشد و معلّم اجر و مزد زیادی پیش خداوند دارد .

در پایان ای دبیران ! اگر از من در مدّتی که با شما بودم کار خلافی سرزد و موجب ناراحتی شما شدم و اگر به مقام شما که همان مقام پر ارج پیامران می باشد بی احترامی کردم مرا ببخشید و از سر تقصیراتم درگذرید و از شما خیلی ممنونم که مرا تعلیم و تربیت داده و آداب اسلامی را به من یاد دادید. امیدوارم که خداوند اجر و مزد زیادی به شما عطا فرماید. آمین!

در پایان از خداوند می خواهم که اگر وصیّت نامه احساس خود نمایی را در من آشکار کرد مرا ببخشید (شب پنج شنبه 10/12/62 ، شب عملیات )

بنیادشهید و امورایثارگران انقلاب اسلامی کاشان

واحد تحقیق و پژوهش

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد