شهدا و ایثارگران راوند

شهدا و ایثارگران راوند

نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره به فراموشی سپرده شوند. امام خمینی(ره)
شهدا و ایثارگران راوند

شهدا و ایثارگران راوند

نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره به فراموشی سپرده شوند. امام خمینی(ره)

روحانی شهید حاج سید حسن صالحی

نام و نام خانوادگی: سید حسن صالحی

نام پدر: سید حسین

تاریخ ولادت: 1335/2/20

میزان تحصیلات: حوزوی

وضعیت تاهل: متاهل و دارای سه فرزند

اعزامی از طریق: ارتش

تاریخ شهادت: 1367/4/31

نام محل و عملیات: عملیات مرصاد، میمک

محل دفن: امامزاده حبیب بن موسی(ع) کاشان

 

 

زندگینامه شهید بزرگوار طلبه عالم و دانشمند شهید حاج سید حسن صالحی

شهید سید حسن صالحی 20 اردیبهشت ماه 1335 در خانوادههای مذهبی و روحانی متولد شد پس از پایان تحصیلات ابتدایی برای ادامه تحصیل وارد مدرسه حوزه علمیه شد و با موفقیت تا استادی پیشرفت کرد و از اساتید حوزه علمیه آیت اله یثربی کاشان بود. وی بارها به جبهه اعزام شد تا اینکه پنجم مردادماه 1367 در عملیات مرصاد در میمک به شهادت رسید.

ایشان عاشق شهادت بود و گاهی در حضور همه دعا میکرد که خداوند این فیض عظیم را نصیبشان کند و در وصیتنامهاش می‌خوانیم : خدایا مرا شهید بمیران که شهدا زندهاند و شهادت کرامت است.

شهید حاج سید حسن صالحی خدمت به خانواده شهدا را افتخار می‌دانست و فرزندان شهدا را بسیار تکریم می‌کرد. به نقل از دختر وی: حدود سه سال و نیم که در راوند کاشان بودیم به دلیل اینکه پدرم امام جماعت مسجدی در آنجا بود، آن موقع من و خواهرم در مقطع ابتدایی بودیم. مدرسه ما نسبت به منزل نسبتاً دور بود ما از ایشان تقاضا می‌کردیم که ما را با ماشین به مدرسه ببرد ایشان در کمال مهربانی می‌گفتند عزیزان من! در مدسه شما چندین فرزند شهید  هستند و یا کسانی که پدرشان در جبهه است شما فرقی با آنها ندارید ممکن است با این کار آنها ناراحت و دچار حسرت شوند، مثل بقیه پیاده بروید.

شهید بسیار متواضع و باگذشت بود.

به نقل از دختر وی: پدر بزرگم باغی داشتند. مادر بزرگم یک سبد سیب سفارشی برایمان چیده بودند. وقتی نزدیک خانه رسیدیم پدرم پیرمردی از همسایهها را دید و سیبها را به وی داد. مادرش گفت من بهترین سیبها را برایت چیدم. شهید در جواب می‌گوید: اگر شما مرا دوست دارید و خواسته من برایتان مهم است من دوست دارم بهترین سیبها را به این پیرمرد بدهم.

شهید ساده زیست و اهل مطالعه بود و دیگران را نیز به مطالعه تشویق می‌کرد. برای حل اختلافات اهالی کوشش می‌کرد. به حضور در نماز جمعه، عرصههای فرهنگی و جنگ و جهاد مقید بود. همیشه خود پیشقدم می‌شد و دیگران با دیدن رفتارشان به شوق می‌آمدند. همسر شهید نقل می‌کند: فصل تابستان بود ایشان آمدند و از وضع رزمندگان در جبهه و سختیهایی که آن عزیزان می‌کشیدند برایمان گفتند. آنقدر زیبا ترسیم نمودند که ما قانع شدیم تنها پنکه خود را تقدیم جبهه کنیم.

 

فرازی از وصیت نامۀ روحانی شهید حجت الاسلام حاج سیّد حسن صالحی

بسم الله الرحمن الرحیم

«لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ» (بقره: 286)

ترجمه: «خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایى‏اش تکلیف نمى‏کند. آنچه [از خوبى‏] به دست آورده به سود او، و آنچه [از بدى‏] به دست آورده به زیان اوست. پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم بر ما مگیر، پروردگارا، هیچ بار گرانى بر [دوش‏] ما مگذار هم چنان که بر [دوشِ‏] کسانى که پیش از ما بودند نهادى. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداریم بر ما تحمیل مکن و از ما درگذر و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور سرور ما تویى پس ما را بر گروه کافران پیروز کن.»

غم از دست دادن فرزندانتان را با افتخاراتی که نصیب اسلام و انقلاب شده تسکین دهید.

حمد و سپاس خدائی را که این عالم را با نظم آفرید و این جهان را با دلیل قرار داد که این عالم خالقی دارد و سپاس معبودی را که نعمت عقل و خرد و اندیشه به ما عطا فرمود و سپاس خدائی را که تمام غوّاصان در دریای علم و اندیشه هنوز به کنه ذاتش پی نبرده و نخواهند برد که « الله اکبر من ان یوصف»

به کنه ذاتش خرد برد پی

اگر رسد خس به قعر دریا

 

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ جُنْدِکَ فَإِنَّ جُنْدَکَ هُمُ الْغَالِبُونَ وَاجْعَلْنِی مِنْ حِزْبِکَ فَإِنَّ حِزْبَکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَاجْعَلْنِی مِنْ أَوْلِیَائِکَ فَإِنَّ أَوْلِیَاءَکَ لاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاهُمْ یَحْزَنُونَ»

ترجمه: «خدایا مرا از سپاهیانت قرار ده؛ چرا که همانا تنها سپاه تو پیروز است، و مرا از حزب خود قرار ده که تنها حزب تو رستگار است و هم از دوستانت قرارم ده که بر دوستانت ترسى نیست و اندوهگین نمیشوند.»

خداوندا ! میخواهم چیزی را که لیاقت آنرا ندارم ولی این آیۀ «اُدعونی اَستَجِب لکم» به من امید آنرا داد بخواهم.

خدایا ! مرا جزء سپاهیانت قرار دهی که سپاهیانت پیروزند و مرا جزء حزب خودت قرار دهی که حزبت رستگارند و مرا از اولیاء خودت قرار دهی که اولیائت حزنی از گذشته و اندوهی از آینده ندارند و مرا شهید بمیران که شهدا زندگانند و شهادت کرامت است « القتل لنا عادة و کرامتنا الشّهادة ».

خداوندا ! با اینکه گناه سرتاپایم را گرفته ولی دل آرامی دارم چون تو « قابل التّوب و غافر الذّنب » هستی « یا ستّار العیوب اِغفر ذنوبی یا سریع الرّضا » من هرچه هستم بندۀ تو هستم.

میدانم درست بندگی نکردم، پا روی عقل و علم خویش نهادم و از فرامین تو سر باز زدم ولی تو ای خدای رحمان و رحیم ! چون مرا دوست داشتی هزاران ترافیک سر راهم بوجود آوردی که خطا نروم و بندۀ روسیاه خود را از راه بیراه نجات دادی که خود فرمودی: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» (بقره: 257).

خداوندا ! « اهدنا الصّراط المستقیم » که همان ثبات قدم در طاعت توست و ثبات قدم در نبرد با دشمنان توست که خود فرمودهای : « أن اعبدونی هذا صراط مستقیم ».

خداوندا ! تصمیم و ارادۀ پولادین عطا بفرما که رضایت تو را به دست آورم « رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ (بقره: 250)»

خداوندا ! خیلی دوست دارم با تو حرف بزنم که در این گفتنها لذّت است که خود فرمودهای « واعلموا انّ الله سمیع علیم » و به حکم بالوالدین احسانا چند جملهای با شما ای پدر و مادر عزیزم دارم که در لابلای این کلمات کم رنگ شدت علاقه مرا بخودتان با رنگی پر فروق خواهید دید و ضمنا عذر و پوزش از تقصیراتم را بپذیرید.

اما توی ای پدر، درود بر تو که وظیفه خود را درباره من خوب انجام دادی و رسالت الهی را در تربیت فرزندت به پایان رساندی، گرچه من وظیفه فرزندی را درست انجام ندادم و توانستی با کارگری و با هزاران مشکل به مهد (گهواره) علم و تربیت مدرسه علمیه بفرستی. تو ای پدر عزیزم، در این جهت بزرگترین کار را انجام دادی، ذخیره آخرتت باشد. إن شاء الله.

پدر عزیزم، من حقی به تو ندارم؛ چون حق مرا ادا کردی؛ چون اسم خوب برای من انتخاب کردی، خوب مرا ادب کردی و تربیت دادی و مرا تعلیم قرآن دادی؛ اما من نتوانستم حق تو را ادا کنم. امید است به بزرگواریت مرا عفو کنی. پدر بزرگوارم، چون در آستانه امانت‌داری قرار گرفتی کوتاهی نکردی و امید است که در آستانه رد امانت با لبخند، امانت را به صاحبش رد کنی که لبخند را در مقام رد امانت از تو و از همه پدران شهدا انتظار دارم؛ چون (إنّا لله وإنّا إلیهِ رَاجعُون) را اعتماد دارم. به امید ملاقات در جوار حق.

پدر عزیزم، افتخار پدر شهید بودن را برایت به یادگار می‌گذارم که شهید دادن و خانواده شهید شدن بزرگترین مدال و افتخار است؛ اما خود بهتر می‌دانی که کسب این مقام عالی بهاء می‌خواهد که گوهر قیمتی از کام نهنگ آرند « وإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» آنکه او را غم جان است به دریا نرود «و إِلى‌ رَبِّکَ فَارْغَبْ‌« و آن بهاء عبارت است از انجام وظیفه الهی و انسانی خود در زمینه اداره کردن و تربیت فرزندان: صدیقه، زهرا و طاهره که این خود بزرگترین عبادت است.

می‌دانم در شهادت من اشک می‌ریزی؛ اما اشک شوق و شکر نه غم و اندوه، لازم است متذکر شوم که وسیله نقلیه (پیکان مدل62) متعلق به همسرم می‌باشد و من حقی در آن ندارم.

سخنی با مادرم: مادر عزیزم، تو کوشش خود را در سنگر مادری برای حفظ من کردی. محبت‌های مادری تو را از یاد نمی‌برم که با چه سختی مرا بزرگ کردی و خودت برایم گفتی که در ایام طفولت تو را بغل می‌کردم و برای معالجه کویر را در گرما و سرما با پای پیاده طی می‌کردم.

ای مادر، خود سر بر زمین گذاشتی ولی بازوی خود را بالش من قرار می‌دادی. خدایا! چطور از این مادر تشکر کنم؟! پروردگارا! تو مقام والای مادری را می‌دانی که « الجنّة تحت أقدام امّهاتکم» نصیبی از این مقام برای مادرم قرار بده که مثل شمع بود برای من، خود را سوزاند که در پیری عصایی باشم. خداوندا! تو خود به پدر و مادرم استقامت عطا بفرما.

و اما سختی با همسرم: درود بر تو ای همسر مبارز خانه‌دار که رسالت شوهرداری و خانه‌داری را خوب انجام دادی بحق زهرا (سلام‌الله‌علیها) و بعد از این نیز زینب‌وار رفتار خواهی کرد. إن شاء‌الله. تو مجاهدی چون به گفته‌ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله): « جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّل‏» می‌باشد. همسرم از تو می‌خواهم با آن صداقت و پاکی که در تو سراغ دارم در تربیت فرزندانم بکوشی و آنها را در خط ولایت هدایت کنی. امید است که اگر اشتباه از من دیدی مرا ببخشید و از همه خویشان، بستگانم و از همه کسانی که به وجهی از وجوه آشنایی با آنها داشتم می‌خواهم مرا عفو کنند.

بالاخص از اساتید بزرگوارم حضرت آیت‌الله یثربی، حجت‌الاسلام خراسانی و حجت‌الاسلام اسلامی دامت توفیقاتهم و .. که نمی‌توانم حقشان را ادا کنم می‌خواهم که مرا حلال کنند.

اولین سخن و آخرین سخن؛ امام عزیزمان روح خدا خمینی بزرگ را تنها نگذارید و گوش به فرمانش باشید و از همه جا ببُرید و به سوی حق بروید. وحدت خود را در سنگرهای پشت جبهه که تقویت‌کننده خط مقدم جبهه است حفظ کنید. بکوشید هوای نفس را که عامل اختلاف است مهار کنید که این دشمن اعداءِ عدو است.

أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا ٱللَّهُ وأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّهِ وأَشْهَدُ أَنَّ کُلَّ مَا جَاء بِهِ مُحَمَّدٌ حَقٌّ.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد